شبکه افق - 6 شهریور 1399

نقش "پول" در کربلا ( "سخنان خوب" کافیست، در انتظار "آدمهای خوب" )

بمناسبت روز "بانکداری اسلامی" _درجمع کارمندان و مدیران بانکی _ نشست ( کارکرد "سکه" در تبدیل "یقین به شک") _ محرم ۱۳۹۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم

محضر برادران عزیز عرض سلام دارم. از دعوت دوستان تشکر می‌کنیم. مواردی از راهپیمایی در مورد سیدالشهدا(ع) رو می‌خوانیم که ببینید پول چطور توانست سرنوشت سیاسی و دینی و انقلابی را در آن دوران دگرگون کند. حواس شما باشد به این‌که می‌گویند ما اهل کوفه نیستیم که کوفه انقلابی‌ترین شهر بوده است. کوفه تنها شهری بود که دست به قیام مسلحانه زد. بقیه‌ی شهرها که اصلاً خبری نبود. کوفه انقلابی‌ترین و صادق‌ترین شهر بود. برای بقیه‌ی شهرها که اصلاً امام حسین(ع) و مکتب و دین مهم نبود. زندگی می‌کردند و نماز خود را می‌خواندند و روزه‌ی خود را می‌گرفتند و به حج هم می‌رفتند و مذهبی هم بودند. و الا شما مکه و مدینه و بصره و غیره را نگاه کنید، این‌ها مگر همان زمان نبودند؟ این‌ها که اصلاً به امام حسین(ع) نامه هم ننوشتند. وقتی امام حسین(ع) از مکه به سمت کربلا خارج شد شور و شینی نشد. وقتی ایشان از مدینه بیرون آمد که کاری نکردند. بله، بعداً که قضیه‌ی کربلا گذشت و شهادت اتفاق افتاد و اسرا برگشتند بر اثر افشاگری‌های حضرت زینب(س) و جناب امام سجاد(ع) مدینه منفجر شد و قیام کردند، منتها قیامی که معلوم بود شکست می‌خورد و نه انسجام درست و نه برنامه‌ریزی داشت و شکست هم خورد و امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) از این‌ها فاصله هم گرفتند که با این‌ها قاطی نشوند و دیدید که یزید و حکومت نیروهای خودش را فرستاد و شهر پیامبر(ص) را به خاک و خون کشیدند و به زنان مسلمان در شهر مدینه تجاوز کردند و تا نزدیک مزار رسول‌الله(ص) خون ریختند. کشتند و بعد هم حمله به مکه اتفاق افتاد که آن‌جا را از دست عبدالله بن زبیر خارج کنند و خانه‌ی خدا به منجنیق بسته شد. آن‌ها هیچ حد و حدودی را رعایت نمی‌کردند. این شهرها تا وقتی که امام حسین(ع) می‌خواستند حرکت بکنند هیچ کدام تکان نخوردند. نه از بصره و نه از مدینه و نه از مکه و نه از هیچ جای دیگر بخاری بلند نشد. فقط کوفه بود. تازه کوفه انقلابی‌ترین شهرها بود که هزاران نفر و حداقل 18 تا 20 هزار نفر اعلام کردند که ما آماده‌ی نبرد مسلحانه هستیم و تا با شهادت با شما هستیم و منتظر شما هستیم. حالا بعداً ترسیدند. مخصوصاً این‌جا اشاره می‌کنند که نقش پول چقدر مؤثر بوده است. چون کسانی را خریدند. با پول و با فرهنگ سرمایه‌داری و سرمایه‌پرستی خیلی کارها را می‌شد و می‌شود کرد. همین حالا هم می‌شود. می‌توان انقلابی‌هایی را پشیمان کرد، یقین‌هایی را تبدیل به شک کرد، اراده‌هایی را شکست، فداکاران را تبدیل به خائنان و توجیه‌گران کرد. با پول مجاهدینی تبدیل به قاعدین شدند و قاعدینی تبدیل به خائنین شدند. یکی از دوستان یک وقتی حساب کرد که آن زمان که در کوفه پول پخش کردند تا کسانی علی‌رغم آن دعوت‌ها و نامه‌ها امام حسین(ع) را رها کنند و متوجه شد که به هر کدام حدود 14، 15 یا 20 میلیارد تومان می‌دادند که الان هم اگر بدهند خیلی‌ها حاضر هستند همان کار اهل کوفه را بکنند. این‌طور نیست که هر کس الان سیاه می‌پوشد و دم از عاشورا و امام حسین(ع) می‌زند بگوید همه‌ی ما حسینی هستیم. اگر همان اتفاق الان دوباره بیفتد، باز همان‌طور است. یعنی باز اکثریت می‌گویند لباس‌های سیاه را می‌پوشیم و مشکلی ندارد، آش نذری می‌دهیم، اما فداکاری و جهاد و شهادت و جنگ 72 به ده‌ها هزار را نیستیم. همین الان هم خیلی از ما کنار می‌کشیم. مخصوصاً اگر قرار باشد 10، 20 میلیارد نقدی به هر کسی بدهند. کوفه بهترین شهر بود. کوفه قیام کرد. بقیه که اصلاً محل نگذاشتند. الان در دنیا با پول، با تمرکز پول، با دلار رسانه درست می‌کنند. فیلم، ماهواره، فضای مجازی، با دلار حزب درست می‌کنند، با دلار ارتش‌ها را تجهیز می‌کنند. یعنی مثلث دلار و سرمایه از یک طرف، از آن طرف حزب و رسانه و ارتش است. الان هم دنیا را همین‌طور کنترل می‌کنند. برد برد در معاملات همه با هم باید باشد. یعنی وقتی مردم معمولی با هم معامله می‌کنند باید برد برد باشد. با دشمن که برد برد نمی‌شود. چون دشمن جز به باخت تو و برد خودش راضی نیست. چنان‌چه می‌بینید. امتیاز می‌گیرد و نمی‌دهد. آن زمان هم یک عده‌ای همین‌طور بودند و می‌گفتند یک کاری کنیم که هم این‌ها راضی باشند و هم آن‌ها راضی باشند. نمی‌شود. رضایت او در نابودی این است. از این طرف هم امام حسین(ع) می‌فرماید «مثلی لا یبایع مثله...»، نه این‌که من این بیعت نمی‌کنم، بلکه مثل منی هم با مثل این‌ها و مثل این رژیم تا ابد و تا همه‌ی تاریخ نباید بیعت کند. ما شما را به رسمیت نمی‌شناسیم. ما شما را به مشروعیت نمی‌پذیریم. شما را قبول نداریم. نمی‌شود هر کسی هر طور خواست حکومت کند، با ثروت و قدرت و رسانه هر کاری می‌خواهند انجام بدهند، ادعای مسلمانی بکنند و کافر باشند و بگوییم باشد. خیلی‌ها به امام حسین(ع) گفتند این‌طور تیز صحبت نکن و نگو که یا ما و یا این‌ها، بلکه یک راه سومی هم باز بگذار. هر دوی شما باشید. سکوت کن، تحمل کن، همکاری کن، این‌ها هم یک مقدار به شما امتیاز می‌دهند و با هم کنار بیایید. امام حسین(ع) می‌فرماید مثل منی با مثل این نمی‌تواند در کنار هم باشد. یعنی یک دوقطبی کاملاً صریح و عریان و خونین شکل می‌گیرد. بله، دوقطبی‌های کاذب را نباید ایجاد کرد. هیچ وقت و هیچ جا نباید اختلاف‌های بی‌خودی و افراطی ایجاد کرد. درگیری بین مردم بر سر حق نیست، بر سر باطل نیست، اما در مناظره‌ی حق و باطل کاملاً صریح و شفاف بودند. این یک نکته است که باید توجه داشته باشید همین الان هم مثل آن زمان است. یعنی کوفه‌ی انقلابی چطور به کوفه‌ی سازشکار تبدیل می‌شود؟ الان هم همین اتفاق می‌افتد. این‌ها برای هزار سال پیش نیست. برای همیشه است و سنت تاریخ است. آن زمان با زور و پول و فریب افکار عمومی و دروغ‌های رسانه‌ای آن موقع، مدیریت افکار عمومی، خریدن آدم‌های ضعیف، ترساندن آدم‌های ضعیف بود و یک مرتبه همه چیز عوض شد. کوفه‌ای که آزاد شده بود و حکومت اسلامی درست شده بود و حاکم دستگاه رژیم سقوط کرده بود و شهر در اختیار این‌ها و مسلم‌ بن عقیل بود، این‌طور عمل کردند و یک مرتبه ورق برگشت. منتها این زمینه‌ها بود. الان هم همین‌طور است. الان هم با پول و فریب افکار عمومی و به موقع خودش زور، امکان رو شدن هر ورق جدیدی در تاریخ جهان اسلام هست. به این که می‌گوییم قضیه‌ی عاشورا یک قضیه‌ی هزار و خرده‌ای سال پیش نیست که تمام شده باشد و در دو طرف جبهه یک سنت است باید توجه داشته باشیم. حالا من اشاره خواهم کرد که همین‌ الان چطور با مراکز پول و ثروت و سرمایه‌داری، بانک‌های صهیونیستی در جهان و نفوذ در نظام بانکی در داخل کشور، هر جا که تجمع پول است، گردنه‌های پول سنگین و حجیم است، بانک و بیمه و نهادهای حکومتی و بیت‌المال نقاطی هست که دشمنان کاملاً روی آن برنامه‌ریزی و پروژه دارند و نفوذ می‌کنند. با رشوه و اختلاس و با دامن زدن به فاصله‌ها و شکاف‌های طبقاتی، با رانت‌خواری چطور صفوف را از هم جدا می‌کنند. اصلاً یکی از چیزهایی که باید روی آن تحقیق بشود و من تا حدودی هم روی آن تحقیق کرده‌ام و اسناد زیادی هم دارم و چند نمونه از آن را هم آورده‌ام و اگر فرصت بشود توضیح می‌دهم این است که این مسئله‌ی رانت و رشوه و اختلاس چه نقشی در قضیه‌ی کربلا داشت. آدم‌هایی که خریدند، آدم‌هایی که خودشان را فروختند، چطور یک مرتبه‌ صف‌بندی در کوفه عوض شد؟ چطور گفتمان حاکم عوض شد؟ چطور یک مرتبه مسلم که حدود 20 هزار نفر با خون با او امضا کردند شب در کوچه‌های کوفه تنها می‌ماند؟ وقتی که نماز جماعت تمام می‌شود برمی‌گردد و می‌بیند آن جماعتی که پشت او نماز را بستند، بسم‌الله را گفتند ولی السلام علیکم و رحمت الله را دیگر نگفتند و به خانه‌های خود رفتند. در خیابان‌ها تنها ماند. نقش پول، علاوه بر نقش زور چقدر بود؟ آدم‌های ظاهراً متدین مذهبی که خودفروش بودند و فقط قیمت‌های آن‌ها فرق می‌کرد. یک عده ارزان‌فروش بودند و یک عده گران‌فروش بودند ولی همه فروشنده بودند. الان هم این خطرات هست. نکته‌ی دوم این بحث پیاده‌روی و راهپیمایی اربعین است. اربعین جهانی شد و جهانی‌تر هم خواهد شد. از این فرصت باید استفاده بشود و امام حسین(ع) به بشریت معرفی بشود. این قضیه‌ی راهپیمایی اربعین در تاریخ سابقه نداشته است. در هیچ جای جهان سابقه نداشته است. الان هم در جغرافیای جهان نظیر ندارد. هیچ جای جهان و هیچ جای تاریخ سابقه نداشته و نظیر ندارد. یعنی بزرگ‌ترین راهپیمایی طولانی تاریخ بشر است که در گینس هم ثبت کرده‌اند. مثلاً نوشته‌اند بزرگ‌ترین تشییع جنازه‌ی تاریخ بشر تشییع امام بوده و بزرگ‌ترین استقبال تاریخی استقبال از امام بوده است. با این‌که جمعیت ایران نسبت به جمعیت کشورهای بزرگی که حتی در آن سابقه‌ی انقلاب مردمی هم داشته‌اند کم بوده و جمعیتی نبوده است. مثلاً راهپیمایی‌های عظیم در چین و هند با «گاندی» و با «مائو» بوده ولی هیچ کدام از این‌ها قابل مقایسه نبوده است. این پیاده‌روی اربعین هم در تاریخ بی‌سابقه است و این‌که از همه‌ی ادیان و مذاهب می‌آیند هم چیز عجیبی است. یعنی بحث فقط غیر شیعه نیست بلکه غیر مسلمانان هم هستند. ما چند بار رفته‌ایم، حتماً بعضی از شما هم رفته‌اید و دیده‌اید. ما آن‌جا رهبران مسیحی کاتولیک، پروتستان، آرتدوکس دیدیم، رهبر یهودی دیدیم، رهبر زرتشتی دیدیم، بودایی و هندو دیدیم، کمونیست هم دیدیم. ما بعضی از رهبران سوسیالیست چپ دنیا را دیدیم که اصلاً دین و دنیا را قبول ندارند ولی امام حسین(ع) را قبول کردند. گفتند اگر این دین است، این‌ رابطه‌ی انسانی، این‌قدر مردم فداکار و خالص و همه برادر و خواهر، همه مساوی و برابر، همه عاشق هم، اهل ایثار، به جای مسابقه‌ی بخور مسابقه‌ی بخوران بخوران است. همه برای خدمت کردن مسابقه گذاشته‌اند و نه برای خدمت شدن، خب همه‌ی این‌ها غیر عادی است. بحث فقط اهل سنت نیست. بسیاری از اهل سنت که از اول حسینی بوده‌اند. شما می‌دانید که حالا نگاه آن‌ها به امام حسین(ع) با نگاه شیعه یکی نیست ولی راجع به امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، راجع به علی و فاطمه و اصحاب کسا متواتر در منابع اهل سنت هست که این‌ها محبت اهل بیت(ع) و به طور خاص این پنج تن را شرط مسلمانی می‌دانند. بزرگان اهل بیت(ع) این را شرط مسلمانی می‌دانند. بحث حالا نیست. می‌دانید که اهل سنت عراق خودشان برای امام حسین(ع) موکب می‌گذارند. اهل سنت از بسیاری از کشورهای دیگر به این راهپیمایی می‌آیند و حضور دارند. حتی شما از قرن‌ها قبل می‌بینید این مسئله مطرح شده است. یک کسی مثل «ابن خلدون» که در دستگاه اموی هم هست، در دستگاه اموی‌هایی است که دیگر عقب‌نشینی کرده‌اند و به سمت غرب جهان اسلام در شمال آفریقا و آندلس رفته‌اند. ایشان با این‌که گرایش اموی هم دارد و یک جاهایی کارهای آن‌ها را توجیه می‌کند، راجع به این قضیه صریح می‌گوید این که حسین بن علی(ع) احساس و اعلام کرد که او شایسته‌ی حکومت و خلافت است و نه یزید، تعبیر کاملاً درستی بود و حسین بالاتر از آن چیزی بود که گفت و بالاتر از آن چیزی بود که خودش گمان می‌کرد. حالا چون شیعه نیست این‌طور حرف می‌زند. ولی در عین حال یک چنین تعبیری دارد. در ادبیات فارسی ما، شاعران ما، خیلی‌ها این‌طور بوده‌اند. این تعبیر جناب «عطار» که می‌گوید:

امامی کافتاب خانقین است

امام از ماه تا ماهی حسین است

بسی خون کرده‌اند دهل ملامت

ولی این خون نخسبد تا قیامت

این تعبیر جناب عطار است. می‌گوید تا حالا خیلی به ظلم خون ریخته‌اند اما این خون با همه‌ی خون‌ها فرق می‌کند. این خون تا قیامت زنده است و می‌جوشد و کارکرد دارد. تربیت انسان، سرنگون کردن ظلمه در جهان. تا این اواخر هم هستند. جناب «اقبال لاهوری» که اهل سنت است ولی محب اهل بیت(ع) است و راجع به پنج‌تن، راجع به پیامبر(ص)، فاطمه، علی، حسن و حسین، راجع به مهدی و راجع به اهل بیت(ع) شعرهای زیبایی دارد. راجع به امام حسین(ع) و کربلا و همین اربعین شعر دارد. می‌گوید: «رمز قرآن از حسین آموختیم»، اگر امام حسین(ع) نبود قرآن هم دیگر نبود و تمام شده بود. قرآن با تفسیر یزید بود. «زآتش او شعله‌ها اندوختیم»، هر چه شعله در تاریخ بلند شده اندوخته و بقایای آتش امام حسین(ع) در عاشورا است. «تار ما از زخمه‌اش لرزان هنوز، تازه از تکبیر او ایمان هنوز»، می‌گوید اگر هنوز بعد از هزار و اندی سال ایمان تازه مانده، همه‌ی ادیان مرده‌اند، همه‌ی ادیان به بایگانی تاریخ رفته‌اند، به قبرستان رفته‌اند، همه‌ی ادیان ریزش دارند و متدینین آن‌ها دهه به دهه و قرن به قرن کم می‌شود و فقط اسلام است که پیروان آن اضافه می‌شوند. مسلمان در دنیا بیشتر می‌شوند و علت این که ایمان هنوز زنده است به خاطر تکبیری است که امام حسین(ع) در کربلا در ظهر عاشورا گفت. این‌ها بزرگان اهل سنت هستند که بحث می‌کنند. بنابراین این‌ که در راهپیمایی اربعین اهل سنت باشند چیز تازه‌ای نیست اما این که دیگر تا بودایی و هندو و کمونیست و مسیحی و یهودی و زرتشتی هم می‌آیند یک چیز استثنایی است. یعنی یک حرف تازه و یک پیام جدید است و یک اتفاقی افتاده است و یک اتفاق جهانی در حال افتادن است. در قیام آخرالزمان که هر وقت هست، انشاالله هر چه زودتر باشد، ما نمی‌دانیم چه زمانی است و نباید زمان تعیین بکنیم، اما آن‌جا دارد که یکی از مواردی که باعث می‌شود دنیا به ایشان و به انقلاب بزرگ عدالتخواه جهانی آخرالزمان ملحق بشود به وساطت نام امام حسین(ع) است. یعنی دنیا امام حسین(ع) را تا قبل از آن قیام و ظهور می‌شناسد و لذا سریع‌تر با آن نهضت عدالتخواه جهانی ارتباط برقرار می‌کند. شاید این راهپیمایی اربعین یکی از مقدمات باشد. چون در تاریخ چنین راهپیمایی نبوده و در دنیا هم نیست. می‌دانید که تصاویر آن هم در تمام رسانه‌های دنیا در این سال‌ها سانسور شده است. این‌ها که اگر 200 نفر دور هم جمع بشوند، مخصوصاً اگر به نفع‌شان باشد در تمام دنیا هزار بار نشان می‌دهند، مثل این که این 10، 20 میلیون آدمی که پیاده‌روی می‌کنند آن هم به این شکل که در دنیا نظیر ندارد را نمی‌بینند و کور هستند. خودشان را به آن راه زده‌اند. چون می‌دانند اگر این‌ها منتشر بشود دنیا می‌پرسد این‌ها چه کسانی هستند؟ چه می‌گویند؟ حسین کیست؟ برای چه این کار را می‌کنند؟ این چه انرژی است که در هیچ دین و در هیچ ایدئولوژی غیر دینی نیست؟ این سوال‌ها عواقب دارد. این تعبیری که می‌گوید باید به بهانه‌ی راهپیمایی جهانی اربعین دنیا حسین را بشناسد و اگر حسین را بشناسد اسلام را می‌شناسد. چون امام حسین(ع) خلاصه و تجسم اسلام است. کل اسلام در آن نصف روز و آن صبح تا ظهر عاشورا هست. یعنی توحید هست، اخلاق هست، فداکاری و عشق هست، آگاهی و معرفت هست، جهاد و شهادت هست، ایثار هست، همه چیز در آن هست. این همان چیزی بود که آن 8 سال دفاع مقدس را مدیریت کرد. آن‌هایی که سن و سالی دارند و آن زمان بوده‌اند، البته اکثر شما در آن موقع نبوده‌اید یا کودک بوده‌اید، ولی آن‌هایی که بوده‌اند می‌دانند که ما یک عملیات در جنگ نداشتیم که به اسم امام حسین(ع) نباشد. یعنی با روضه‌ی ابا عبدالله شروع نشود. به یاد کربلا و شهدای کربلا نباشد. اصلاً امکان نداشت. در هر عملیاتی پرچم عاشورا بالا می‌رفت. به یاد عاشورا و با اقتدا به عاشورا می‌رفتند. بنابراین کل این دستاوردها و هر چه که داریم از امام حسین(ع) است. امام حسین(ع) یک دینی را ارائه می‌کند که دین ترس و دین بردگان نیست. دین طمع، دین تاجران هم نیست. این تعبیر از امام حسین(ع) هست که فرمودند مذهبی‌ها چند دسته هستند. همه‌ی آن‌ها خوب هستند و پیش خدا معجور هستند. اما مساوی نیستند. فرمودند یک عده‌ای به عشق پاداش و مزد دین‌دار هستند. خیلی خوب، انشاالله به پاداش خود می‌رسند اما این‌ها تاجرمسلک هستند. «ان قوماً عبدوا الله رغبة...»، یک عده‌ای بندگی می‌کنند و آدم‌های خوبی هستند. خدا قبول کند. اما مدام در نقشه‌ی این هستند که چه چیزی به آن‌ها می‌رسد؟ حالا در این دنیا یک ذکر و دعایی بگوییم که پولدار و ثروتمند و محبوب بشویم، یک کاری بکنیم که خدا ده برابر همین‌جا پس بدهد، اگر این‌جا پس نداد، بعداً هزار برابر پس بدهد، دائم در این نقشه‌ها هستند که چه چیزی به ما می‌رسد. امام حسین(ع) فرمودند این خوب است و عیبی ندارد و انشاالله خدا قبول کند. ولی «تلک عبادة التجار...»، این دینداری تاجرمسلک‌ها است که دائم به دنبال یک چیزی برای خودشان هم هستند. هدف آن‌ها حقیقت محض نیست. بعد فرمودند دین‌داری یک عده هم مثل برده‌ها و از ترس است. می‌ترسند. خدا آن را هم قبول کند. می‌گوید می‌ترسم اگر نماز نخوانم و روزه نگیرم و تقوا و حجاب نداشته باشم، نکند این‌جا یک مرتبه خدا عصبانی بشود و سلامتی و جان من را بگیرد و یا مشکلی برای من پیش بیاید یا آبروی من برود و یا بعداً به جهنم بروم. امام حسین(ع) می‌فرماید این دسته هم دینداری بردگان است.  این هم خوب است و عیبی ندارند. ولی فرمودند ما به دنبال این دو نوع دینداری نیستیم که یکی مدام چرتکه می‌اندازد که به من چه می‌رسد و یکی هم مدام می‌ترسد و می‌گوید یک وقت کاری نکنم که به من صدمه‌ای بخورد. فرمودند «ان قوم عبدوا الله رغبة فتلک عبادة العبید...»، یک عده هم از ترس دینداری می‌کنند. این دین برده‌ها است و آن هم دین تاجرها است. خدا از این دو دسته قبول کند اما یک دسته‌ی سومی هم هستند که با این دو قابل مقایسه نیستند. «ان قوماً عبدوا الله شکراً...»، یک عده‌ای اصلاً می‌گویند حتی اگر بهشت و جهنم نبود، حتی اگر سود و ضرر شخصی من در دنیا و آخرت نبود، من این مسیر را می‌رفتم چون این مسیر درست است. خدایا من در برابر تو سجده می‌کنم چون مستحق سجده هستی. از سر شکر سجده می‌کنم. فرمودند «تلک عبادة الاحرار...»، این دینداری آزادگان است. آزادمرد و آزادسر است. نه چرتکه نه ترس، نه طمع و نه ترس، بلکه به خاطر خود حقیقت به دنبال حقیقت است. فرمودند این‌ها موحدین واقعی هستند. «و هی افضل العباده...»، این بهترین نوع عبادت است. نمی‌گویند آن دو به درد نمی‌خورد. آن دو هم ارزش و پاداش دارد و خیلی هم مهم است. امثال ما که خیلی هم از آن پایین‌تر هستیم. ولی سیدالشهدا(ع) طبقه‌بندی می‌کند و می‌گوید به این شکل به میدان و بازار و صحنه و بانک و خانواده و هر جایی بیایید. آن خط دینی که از امام حسین(ع) و دین حسینی باید به دنیا معرفی بکند چیست؟ یعنی اگر به امام حسین(ع) برسیم این‌طور می‌شویم. این وضعیت اربعینی که شما آثار آن را در عراق و کل منطقه می‌بینید. امروز حسین است که در یمن آرامکو را می‌زند و هزاران هزار ارتش مزدور سعودی را اسیر چند هزار بچه‌ی پا برهنه‌ی شیعه‌ی امام حسین(ع) می‌کند. اسرائیل در جنوب لبنان از امام حسین(ع) شکست خورد. در غزه از امام حسین(ع) شکست خورد. آمریکا در منطقه از امام حسین(ع) شکست خورد. صدام را امام حسین(ع) پایین کشید. شاه را امام حسین(ع) زمین زد. راهپیمایی عاشورا و اربعین 57 که اکثر شما در آن موقع نبودید بزرگ‌ترین راهپیمایی بود که کمر رژیم را شکست و در اسناد لانه‌ی جاسوسی هم هست که آمریکا آن‌جا مأیوس شد. در اسناد ساواک هم هست که راهپیمایی عاشورا و بعد اربعین سال 57 بود. میلیونی بود. میلیون میلیون جمعیت آمد و آن‌جا فهمیدند که کار تمام است. این عاشورا و امام حسین(ع) هنوز رژیم پایین می‌کشد. این تعبیر سیدالشهدا(ع) که فرمودند «لا ینبغی لنفس مؤمنة...»، کسی که ایمان دارد سزاوار و شایسته نیست که هم مؤمن و مسلمان باشد و هم بی‌عدالتی و فساد را ببیند و آتش نگیرد و از کنار آن عبور کند. امام حسین(ع) فرمودند این‌ها با همدیگر قابل جمع نیستند. «لا ینبغی لنفس مؤمنه...»، امکان ندارد یک آدمی مؤمن باشد و این ارزش‌ها و مبانی را قبول داشته باشد، «تری من یعصی الله...»، ببیند بر خلاف فرمان خداوند عمل می‌کنند، یعنی یا گناه و فساد و فحشا یا ظلم و بی‌عدالتی و تجاوز به حقوق دیگران می‌کنند، «فلا تنکر علیه...»، و بگوید به ما ربطی ندارد. بگوید ما نه سر پیاز هستیم و نه ته پیاز هستیم و عبور کند. سیدالشهدا(ع) می‌گویند چنین چیزی امکان ندارد. امکان ندارد که هم بگویی خدا و آخرت و انبیا را قبول دارم و هم ظلم و فساد را ببینی و بگویی به ما ربطی ندارد و من وظیفه‌ای ندارم. این خط امام حسین(ع) است. چیزی که سرنوشت دنیا را تغییر می‌دهد این است که می‌گوید ایمان با بی‌طرفی سازگاری نیست. ایمان با بی‌تفاوتی سازگار نیست. نمی‌توانی بگویی ما رشوه و اختلاس و رانت‌خواری و فساد و خیانت می‌بینیم ولی با مسلمانی قابل جمع است. نمی‌توانی بگویی نه غزه، نه لبنان، نه بوسنی، نه افغان، نه یمن به ما مربوط نیست. این ظلم است. نه داخل و نه خارج، نه در برابر فساد و ظلم، امام حسین(ع) می‌فرماید مؤمن نمی‌تواند سکوت کند و اگر سکوت کردی مؤمن نیستی و دروغ می‌گویی و دین نداری. یک روایتی از پیامبر(ص) داریم که فرمودند خداوند از مؤمن ضعیف بیزار است. «ان الله عز و جل لیبغض المؤمن الضعیف...»، خدا از مؤمن ضعیف بدش می‌آید. پرسیدند مؤمن ضعیف چه کسی است؟ فرمودند کسی که دشمنان دین و دشمنان مردم را می‌بیند و اعتراض نمی‌کند و سرش را پایین می‌اندازد و می‌رود و می‌گوید به ما ربطی ندارد. نه بیانیه‌ای، نه تظاهراتی، نه شعاری، نه اقدامی، نه فداکاری، می‌گوید سرت را پایین بینداز و زندگی خود را بکن. همان کاری که در کوفه شد. در کوفه همین کار شد. شما می‌گویید ما اهل کوفه نیستیم و ما اهل کوفه نیستیم، ما اهل کوفه هستیم ولی برای خیلی از ما فرصت پیش نیامده است. در آن موقعیت قرار بگیر و بعد بگو ما اهل کوفه نیستیم. آن چه موقعیتی بود؟ عاشق امام حسین(ع) و مخالف حکومت یزید، اول هم گفتند ما آماده هستیم و شما بیایید که الان وقت آن رسیده و معاویه رفته و هنوز قدرت به پسرش منتقل نشده است، دوره‌ی انتقال است و حکومت آسیب‌پذیر است، اگر کوفه آزاد بشود عراق آزاد شده، شرق آزاد شده و بعد می‌توانیم شام را بگیریم و شام و دمشق را هم که بگیریم کل حکومت را گرفته‌ایم. همه چیز ممکن بود. بعداً که یک مرتبه بحث تطمیع و ترس و خودفروشی‌ها پیش آمد هر کسی گفت به فکر خودمان باشیم. گفت حالا بقیه بروند و اگر دیدیم امکان پیروزی هست ما هم می‌رویم و اگر نه به چاک می‌زنیم. شرایط که پیش بیاید همین‌طور می‌شوند. الان هم اکثر دنیا همین شده و مثل همان موقع است و فرقی نکرده است. حزب باد همیشه حزب اکثریت است. فقط زمان امام حسین(ع) نبوده است. این فرهنگ امام حسین(ع) اگر معرفی بشود سرنوشت دنیا عوض می‌شود. سیدالشهدا(ع) فرمودند خدایا تو می‌دانی ما به دنبال «تنافسا فی سلطان» یعنی جنگ قدرت نیستیم. «و لا التماساً من فضول الحطام...»، ما به دنبال پول و ثروت و سکه و دنیا نیستیم. خیلی‌ها فعالیت سیاسی می‌کنند و سیدالشهدا(ع) فرمودند می‌خواهند خودشان پلیس بشوند و به قدرت برسند یا می‌خواهند مراکز ثروت به دست این‌ها بیفتد. امکانات و بیت‌المال به دست این‌ها و باند این‌ها بیفتد و اگر با یزید هم مخالف هستند برای این است. می‌گویند چرا تو بخوری؟ ما هم می‌خواهیم بخوریم. امام حسین(ع) فرمودند من نه جزو آن‌ها هستم و نه جزو این‌ها هستم. هدف ما این است که پرچم‌های دین را که پایین انداخته‌اند و مبهم می‌کنند که مسیر درست و غلط چیست و حق و باطل را مخلوط کرده‌اند و همه چیز خاکستری شده و من می‌خواهم دوباره این را سیاه و سفید کنم. این کار الان با خون می‌شود و دیگر با حرف و سخنرانی نمی‌شود. باید سر من را روی نیزه‌ها ببینند، دختران پیامبر(ص) را در زنجیر ببینند و بپرسند این‌ها چه کسانی هستند و قضیه چه هست و چه اتفاقی افتاده است و آن وقت است که تکان می‌خورند و الا همه دیگر در حال سخنرانی کردن هستند. با صحبت‌های خوب دیگر فایده ندارد و حالا به دنبال آدم‌های خوب هستم. حرف‌های خوب دیگر اثر ندارد. آدم‌های خوب و آن‌هایی که پای حرف خود بایستند. امام حسین(ع) می‌گویند «نظهر الاصلاح فی بلادک...»، جامعه‌ی دینی را به گند و کثافت کشیده‌اند و ما می‌خواهیم آن را اصلاح کنیم. من می‌ایستم و این خط و ربط و بساط این‌ها را به هم می‌ریزم. «یأمن المظلومون من عبادک...»، شاید خانواده‌ها و طبقاتی تحت ستم هستند و هیچ کس به داد آن‌ها نمی‌رسد. فرمودند روزگوها امنیت دارند و مظلومان امنیت ندارند و من این را جابجا می‌کنم. «یأمن المظلومون من عبادک...»، می‌خواهم کاری کنم که ستمدیده‌ها و طبقات تحت ستم به امنیت برسند. می‌خواهم گرسنه‌ها، فقرا و گرفتاران به امنیت برسند. «و یعمل بفرائضک و سنتک و احکامک...»، خدایا می‌خواهم به دین تو عمل بشود. این‌ها فقط حرف می‌زنند و عملی در کار نیست. ما می‌خواهیم عمل بشود. من چند نمونه از اتفاقاتی که در آن‌جا افتاده را خدمت شما بگویم که چطور سیاست‌های اقتصادی و پول در انحراف اسلام و امت اسلام و فاسد شدن و منحرف شدن کل حکومت نقش داشت. این‌هایی که می‌گویم از منابع تاریخی و روایی سنی و شیعه است. می‌دانید که معاویه برای پسرش خلاف قراردادها عمل کرد و بعدش هم که خبر مرگش آمد، خواستند بیعت بگیرند و امام حسین(ع) قیام کردند. سیاست اقتصادی اصلی عموم، یعنی پول، سرمایه، ثروت و بانک مرکزی آن موقع در دست حکومت بود. سیاست اقتصادی آن این بود که پول‌ها را جایی و طوری مصرف بکند که آدم‌های خودشان و منابع این‌ها تأمین بشود. مخالفین یعنی پیروان اهل بیت(ع) که مخالف حکومت بودند به هر شیوه‌ای از بین بروند. هر کس که مخالف هست. یعنی سیاست اقتصادی به این معنای متداول نداشتند الا این که تمام تصرفات آن‌ها در اموال و سیاست‌های پولی و مالیات و بیت‌المال این باشد که کدام یک از منافع این‌ها را تأمین بکند. سبیل آدم‌های خودشان را چرب بکنند و مخالفین و پیروان اهل بیت(ع) و عدالتخواه‌ها را از بین ببرند و خانواده‌های آن‌ها را گرسنه نگه دارند و از بیت‌المال آن‌ها را محروم کنند و پول‌های ظالمانه‌ی بی‌حساب و کتاب بگیرند و لذا این را به شما بگویم با این‌که معاویه وقتی اول زمان امام حسن(ع) آمد و براندازی کرد وعده‌ی دنیای مرفه داد و گفت اگر شما بخواهید با حسن بن علی بمانید وضعیت اقتصادی شما خوب نخواهد بود و وقتی که من بیایم وضع شما درست می‌شود. همه‌ی شما با حسن بیعت کرده‌اید ولی آن را کنار بگذارید و به این طرف بیایید و من تضمین می‌کنم که مرفه باشید. اتفاقاً امام حسن(ع) یکی از نکاتی که در آن‌جا فرمودند این بود که گفتند آن‌هایی از شما که برای دنیا تسلیم می‌شوید و سازش می‌کنید بدانید که من می‌توانم خودم به تنهایی به خلوت و به سراغ عبادت بروم. اصلاً آن چیزی که من به آن تمایل دارم این است. اصلاً شهوت من در این است. ولی من نه فقط نگران شما بلکه نگران بچه‌های شما هستم و می‌بینم که نسل بعد شما به درب خانه‌های بچه‌های این‌ها می‌روند و نسل بعد از این‌ها حقوق خودشان را گدایی می‌کنند. حق مسلم و حداقلی خودشان را از بچه‌های این‌ها گدایی می‌کنند. یعنی این نسل حاکم می‌شوند و نسل بعد از این‌ها شما را تحقیر می‌کنند. شما را بیچاره می‌کنند. گرسنه می‌مانید. اقتصاد شما خراب می‌شود. فکر نکنید اگر تسلیم بشوید و مقاومت نکنید اقتصاد شما درست می‌شود. اقتصاد شما خراب می‌شود. هم تحقیر می‌شوید و هم بچه‌های شما گرسنه می‌مانند. این تعبیر امام حسن(ع) است. حالا این را بشنوید و اگر می خواهید آگاهانه تسلیم بشوید. من نمی‌توانم شما را با زور به جهاد ببرم. اگر خودتان وا داده‌اید و می‌خواهید تسلیم بشوید وظیفه‌ی من عوض می‌شود. ولی به شما اخطار کرده باشم و همین اتفاق هم افتاد. در زمان معاویه و در حالی که یک دهه از تسلط او نگذشته است نقل شده که اکثر مردم فقیر و گرسنه شده بودند و یک اقلیتی میلیاردر و به شدت مرفه بودند. اکثریت مردم گشنه شده بودند و مشکلات داشتند که آن‌ها آن موقع فهمیدند و پیغام را به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دادند که ما اشتباه کردیم. گفتند ما فکر کردیم اگر تسلیم بشویم لااقل دنیای ما درست می‌شود. اصلاً تاریخ این را می‌نویسد و می‌گوید «قد شاع فی عصر معاویه الفقر و الحرمان عند الاکثریه الساحقه من المسلمین...»، ظرف یک دهه فقر و محرومیت بین اکثریت مسلمان‌ها رایج شد. در حالی که ثروت جامعه‌ی اسلامی و خلافت اسلامی هزار برابر شد. چون مدام غنائم و اسیر و کنیز و برده و پول می‌آمد. مرکز ثروت جهان شده بود. یعنی خلافت اسلامی و دمشق مرکز پول جهان شده بود. ثروتمندترین جای جهان بود ولی مردم اکثراً فقیر بودند و همان چند درصد تیپ اقلیت می‌خوردند. بعد هم دستور داد شهرهایی که در آن‌ها احتمال مقاومت هست که یکی از آن‌ها هم کوفه بود تا امکان دارد فشار اقتصادی بیاورند. با حربه‌ی اقتصادی و تحریم فشار آوردند. شهر یثرب و مدینه را تحریم کرد. گفت چون خیلی‌ها آن‌جا هستند که با بنی‌امیه مخالف هستند و حتی یک عده‌ای خودشان ادعای خلافت دارند. بالاخره شهر پیامبر(ص) است و اهل بیت(ع) هم در آن‌جا پایگاه دارند. می‌گوید مردم مدینه را مجبور می‌کردند که زمین‌های خود را به ارزان‌ترین قیمت به آدم‌های حکومت بفروشند و قیمت‌گذار حکومتی می‌آمد. قیم و مسئول و متصدی حکومت می‌آمد و قیمت می‌گذاشت و مثلاً یک صدم قیمت املاک و خانه‌ها و زمین‌های آدم‌هایی که با حکومت نبودند یا به خصوص شیعه‌ی اهل بیت(ع) بودند یا اگر شیعه هم نبودند با حکومت هم نبودند، به زور می‌گرفتند. می‌گوید مردم یک وقتی اعتراض کردند که چرا پوست ما را می‌کنید؟ این مالیات‌های سنگین چیست که از ما می‌گیرید؟ معاویه در مدینه و عراق و کوفه بعد از این که حاکم شدند این کارها را کردند. جلوی عثمان بن محمد حاکم مدینه آمدند و گفتند این اموال ماست و آن حرف‌ها و وعده‌ها و قول‌های معاویه چه بود؟ ما هر چه داریم را شما از ما می‌گیرید. ما گشنه شده‌ایم. به بهانه‌های مختلف از ما پول می‌گیرید و نمی‌گذارید ما کار کنیم. یک صدم قیمت از ما می‌گیرید و از بیت‌المال هم چیزی به ما نمی‌دهید. حاکم مدینه می‌خندد و می‌گوید اگر این‌طور است پس برنامه‌ها درست پیش می‌رود چون ما همین را می‌خواستیم. اگر همین مقدار هم حرف بزنید از شما می‌گیریم. شما ببینید با بعضی از شهرهایی که از آن‌ها می‌ترسیدند این‌طور رفتار می‌کردند. می‌گوید یک وقتی مروان بن حکم را آن‌جا می‌گذاشتند و یک وقتی هم سید بن عاص را می‌گذاشتند و دائم عوض می‌کردند. او می‌رفت و قول می‌داد و باز او می‌آمد. پلیس خوب و پلیس بد درست کرده بودند و این‌ کارها را می‌کردند. یکی هم عراق بود. عراق و به خصوص کوفه همیشه سرزمین مقاومت بود. کوفه بیشترین انقلابیون و عدالتخواه‌های علوی شیعه را داشت. از همه‌ی شهرها انقلابی‌تر بود. حالا در کربلا این‌ها ترسیدند و الا این‌ها از بقیه‌ی شهرها جلوتر بودند. «مغیره بن شعبه» که پدر زن اول مختار بود و حاکم کوفه بود جزو اصحاب پیامبر(ص) بود ولی آدمی بود که دو دوزه بازی می‌کرد. هم با حکومت کار می‌کرد و هم با این طرف کار می‌کرد ولی بعد که یزید آمد دیگر نتوانست خیلی با آن‌ها کار کند و به جریان زبیری‌ها ملحق شد  که آن‌ها هم یک باند قدرت‌طلب دیگری بود که علیه حکومت بود. ولی به اهل بیت(ع) ملحق نشد. مقصود این‌که مدام محروم نگه داشتن، یعنی فشار اقتصادی و تحریم در زمان معاویه روی شهرهایی که احتمال می‌دادند جریان انقلابی و عدالتخواه و علوی باشد از جمله کوفه و مدینه و کل عراق بود. مورد دیگر خریدن آدم‌ها بود. به نقش پول دقت کنید. معاویه خیلی‌ها را خرید و از هیچ کس هم مأیوس نشد. عجیب است. یک عده‌ای را می‌ترساند و ترور می‌کرد و مسموم می‌کرد و می‌کشت و شکنجه و بازداشت می‌کرد و یک عده‌ای را هم می‌خرید و می‌گفت از هیچ کس مأیوس نشوید. سیدالشهدا(ع) می‌گویند یک کاری کرده‌ای که ضعفا فریاد می‌زنند و هیچ کس به آن‌ها محل نمی‌گذارد. وقتی منافع خود شما به خطر می‌افتد یک مرتبه فریاد می‌زنید «وا اسلاما». سیدالشهدا(ع) فرمودند ضعفا و فقرا و گرفتارها فراموش شده‌اند و هر کدام از شما برای خودتان ده یا بیست خانه و ویلا درست کرده‌اید. این‌ها حرف‌های امام حسین(ع) در منا است. آخر دوران معاویه و قبل از کربلا این حرف‌ها را زد. گفت من جلوی این‌ها می‌ایستم و فردا شما حجت ندارید که بگویید ما نشنیدیم. یا وقتی که مسلم بن عقیل و دیگران آمدند تا بیعت بگیرند و در سخنرانی‌هایی که می‌کردند یک مورد این بود که شما به سبک قیصر و کسری حکومت می‌کنید. یعنی شما به اسم اسلام ولی مثل ایران و روم حکومت می‌کنید. شاهنشاه ایران و قیصر و سزار روم مردم را می‌چاپیدند تا خودشان اشرافی زندگی کنند و مدام علیه همدیگر جنگ به راه می‌انداختند. ایران و روم دو ابرقدرت بودند و مدام علیه همدیگر جنگ به راه می‌انداختند که کدام بزرگ‌تر بشوند و بیشتر بخورند. ولی توده‌های مردم آن‌ها فقیر و بیچاره بودند. هم روم و هم ایران این‌طور بود. شاه ایران قبل از اسلام سه هزار زن دارد. آخرین شاهنشاه ایران قبل از اسلام سه هزار زن در یکی از حرم‌سراهای خود دارد و بسیاری از مردم و جوان‌ها امکان ازدواج نداشتند. علم و درس خواندن فقط برای طبقات حاکم و اشراف جایز بود. در ایران قبل از اسلام 90 درصد مردم حق تحصیل و درس خواندن نداشتند و ممنوع بود. اسلام آمد و گفت طلب علم حق و بلکه وظیفه‌ی هر مرد و زن مسلمان است و همه‌ی مردم باید عالم بشوند. چرا مردم ایران در برابر مسلمانان مقاومت نکردند؟ چرا این امپراطوری و شاهنشاهی عظیم که می‌گفتند گاهی یک میلیون و دو میلیون سرباز دارد از هم پاشید؟ برای این که ظلم و بی‌عدالتی و فساد بود. چرا امپراطوری روم از چند ده هزار جوان پا برهنه شکست خورد؟ برای این که ظلم بود. حالا بعد از حکومت امام حسن(ع) و در زمان معاویه دوباره همان شیوه‌های حکومت ایران و روم بر جهان اسلام حاکم شد. لذا وقتی مسلم بن عقیل را گرفتند به او می‌گوید چرا شلوغ کردی؟ چرا مردم را به جان هم اندخته‌ای؟ چرا جنگ داخلی به راه می‌اندازی؟ گفت ما جنگ داخلی به راه نینداخته‌ایم. مردم نامه نوشته‌اند و علیه شما قیام کرده‌اند که شما ظالم و دروغگو و فاسد هستید و گفتند ما آماده‌ی قیام هستیم و رهبر می‌خواهیم. هزاران هزار نفر این را گفتند و ما برای این آمدیم. برای این‌که کسانی بر مسلمین حکومت می‌کنند که فاسد هستند. شما مشروب می‌خورید، زنا می‌کنید، روابط جنسی فاسد دارید، کثیف هستید، در زندگی‌های خصوصی و شخصی خود فاسد هستید، در مسائل اقتصادی دزد و فاسد هستید، اموال مردم را بالا می‌کشید، مردم گرسنه و بیچاره هستند و شما به اسم اسلام در طلا غلت می‌زنید. مسلم این‌ها را می‌گوید. مسلم بن عقیل در کوفه می‌گوید شما مثل کسری و قیصر، مثل شاهنشاه ایران قبل از اسلام و امپراطور روم به اسم اسلام حکومت می‌کنید. «غیر رضی الناس...»، شما بدون رضایت مردم بر مردم دیکتاتوری می‌کنید. گفت شما به اسم اسلام دیکتاتور و فاسد و اشرافی و دروغگو و شراب‌خوار و زناکار هستید و ما نمی‌توانیم شما را تحمل بکنیم و ما قیام می‌کنیم. ما به کوفه آمدیم چون این مردم دعوت کردند و گفتند ما در حال قیام هستیم. این‌ها اگر دعوت نمی‌کردند ما قیام می‌کردیم ولی به این‌جا نمی‌آمدیم و به جای دیگر می‌رفتیم. ولی این قیام انجام می‌شد. من عرضم را با این نکته ختم می‌کنم که خیلی مهم است و خواهش می‌کنم عنایت بفرمایید. مستشرقین غربی نوشته‌اند دعوای حسین با یزید، دعوای انقلاب امام با استبداد شاه و صدام و آل سعود و استکبار غرب و شرق بوده است. می‌گوید دعوا بر سر این بود که اسلام به تمام امتیازات نژادی، قبیله‌ای و اجتماعی قلم بطلان کشید و گفت نابرابری‌های اقتصادی و شکاف‌ها اقتصادی را باید انکار کرد و جلوی آن ایستاد. گفت همه‌ی مردم در اصل روابط اجتماعی و برخورداری از مواهب و فرصت‌های قانونی برابر و برادر باشند. دعوا بر سر همین‌ها شروع شد. شما شنیده‌اید که امام حسین(ع) در کربلا می‌خواهند چند باری صبح عاشورا صحبت کنند و جمعیت هو می‌کنند. سر و صدا می‌کنند و انواع و اقسام صداها را در می‌آورند که امام حسین(ع) نتواند سخنرانی بکند. سیدالشهدا(ع) یک بار شروع می‌کنند و قطع می‌کنند، دفعه‌ی دوم قطع می‌کنند، دفعه‌ی سوم قطع می‌کنند. بعد می‌فرماید که می‌دانم چرا نمی‌توانید گوش کنید. من می‌خواهم برای شما آیه‌ی قرآن بخوانم. من می‌خواهم بگویم خداوند به شما چه فرموده است. می‌دانم چرا نمی‌توانید قرآن را گوش کنید. برای این‌که شکم‌های شما از مال حرام پر شده است. برای این‌که مال مردم را خورده‌اید. بیت‌المال را بالا کشیده‌اید و خورده‌اید. برای این‌که حق‌الله و حق‌الناس سرتان نمی‌شود. شکمی که با رشوه و اختلاس و حرام و بیت‌المال پر می‌شود اجازه نمی‌دهد به سخن خدا گوش کنید. شما اصلاً نمی‌توانید به حرف‌های من گوش کنید و دست خودتان نیست. چون می‌دانید قرآن با آن سبک زندگی سازگار نیست ولو این‌که به اصطلاح مسلمان هم هستید و به حج هم می‌روید و شعارهای اسلامی هم می‌دهید و اداها و ظاهر شما هم مثل مسلمان‌ها است. فاسد هستید. فساد مالی و اقتصادی تا گلوی شما را گرفته است. شکمی که از مال حرام پر شده اجازه نمی‌دهد گوش سکوت کند و بشنود که چه می‌گویم و الا همه‌ی شما می‌فهمید که من می‌خواهم چه بگویم. می‌دانم که چرا نمی‌گذارید صحبت کنم. نمی‌خواهید صدای من به گوش همه‌ی شما برسد. این‌جا مستشرق غربی می‌گوید توده‌های محروم همه جا به اسلام ملحق شده‌اند. فقط بحث ایران و روم نبود. خود عرب‌ها در خود جزیره العرب این‌طور بودند. در آن‌جا محرومین به پیامبر(ص) پیوستند و اشراف و سرمایه‌دارها جلوی او ایستادند. ابوسفیان و ابوجهل و بقیه جلوی پیامبر(ص) ایستادند. در ایران هم ابوسفیان‌ها و ابوجهل‌ها جلوی اسلام ایستادند و مردم پیوستند. در روم هم همین‌طور بود. در شام و یمن و مصر هم همین‌طور بود. هر جا اسلام رفت توده‌ها به آن ملحق شدند و صاحبان ثروت و قدرت درگیر شدند. رباخوارها و برده‌داران طرفدار تبعیض‌های نژادی و قومی و قبیله‌ای بودند. اشراف و آن‌هایی که نان آن‌ها در استثمار بقیه بود طرفدار این تبعیض‌ها بودند. می‌گوید چرا همه جا صاحبان قدرت و ثروت با اسلام درگیر شدند؟ تا آخر هم همین است. تا ابد هم همین خواهد بود. امام زمان هم باز با همین‌ها درگیر می‌شود. شعار قیام آخرالزمان چیست؟ عدالت. درست است؟ «یملأ الله به الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا...»، قیام آخرالزمان هم بحث عدالت در برابر ظلم است. می‌گوید اصلاً طبیعی است که مکتبی و مذهبی که هدفش را تشکیل جامعه‌ای قرار داده که همه برابر و برادر و دوست و مهربان با هم هستند و همه فقط در برابر خدا اطاعت مطلق بکنند و در برابر هیچ کسی اطاعت مطلق نمی‌کنند، جامعه‌ای که شعارش همدردی و اشتراک و برابری و برادری است و می‌گوید ارزش فقط به تقوا و انسانیت است و می‌گوید سود هر کسی فقط در ازای کاری است که می‌کند، «لیس بالانسان الا ما سعا...»، کار کن و سود ببر، مفت‌خوری نکن، مگر این که مریض باشی، پیر باشی، بچه باشی که نمی‌توانی کار بکنی و حساب این جداست. بقیه باید کار کنند. هر پولی که در ازای آن یک خدمتی به جامعه نمی‌کنی حرام است. چرا ربا حرام است؟ چرا نظام اقتصاد سرمایه‌داری و نظام ربوی حرام است؟ حالا آخرت و اخلاق و عدالت و انسانیت را که از هم می‌پاشد حتی ماده‌ی دنیا را به هم می‌ریزد. بخش آخری که می‌خواستم عرض کنم این است که یک زمانی می‌گفتند اسلام می‌خواهد ثروت‌ها و منابع طبیعی زمین در تملک اختصاصی اشراف و سلاطین نباشد و در اختیار همه باشد و بیت‌المال باشد و انفال باشد و بردگی و استثمار را لغو می‌کند و می‌گوید کار مفید مبنای کسب ارزش و بهره‌برداری از طبیعت باشد و نه تبعیض و سوء استفاده و قدرت و ثروت و فامیل، غلامی و برده‌داری مورد علاقه‌ی طبقه‌ی اشراف عرب بود، مثل اشراف ایران و اشراف روم که همین‌طور بودند. اشراف عرب هم از همین نوع بودند. از همین تیپ بودند. آن‌ها نوع عربی آن بودند و این‌ها نوع ایرانی آن بودند و آن‌ها هم نوع غربی و رومی آن بودند. مسئله نژادی نبود، مسئله‌ی ظلم و بی‌عدالتی بود. معلوم است چه کسانی طرف پیامبر(ص) هستند. اسلام پیامبر(ص) که علی و اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) گفت همین بود. اسلام امام حسین(ع) با اسلام یزید و اسلام امام حسن(ع) با اسلام معاویه همین فرق را داشت. آن اسلام بخور بخور بود و این اسلام بخوران بخوران بود. بده تا دیگران بخورند. حضرت امیر(ع) می‌گفت بر حاکمان سخت می‌گیریم و بر مردم آسان می‌گیریم. راجع به امام زمان(عج) هم همین است که ایشان «شدید علی العمال...»، بر کارگزاران حکومتی به شدت سخت‌گیر است و «رحیم بالمساکین...»، اما به مردم و به خصوص محرومین به شدت مهربان است. آن‌ها باید راحت باشند و مسئولین باید ناراحت باشند. هر جا دیدید بر عکس این می‌شود و مسئولین راحت می‌شوند و مردم ناراحت می‌شوند خروج از خط اهل بیت(ع) است. خروج از خط حکومت اسلامی و حسینی و حسنی و علوی است و این‌جا باید برخورد کرد. می‌گوید معلوم است که اسلام سرچشمه‌ی اساسی برده‌سازی را خشکاند و گفت آزادی حق طبیعی هر انسانی است. به مردم گفت هیچ کس تن به بردگی ندهد. بنده‌ی کسی نشوید. فقط یک نوع از اقسام بردگی و آن هم به طور موقت و در حد تربیت ساده و انسانی و نگهداری اسیر دشمن و تلاش در جهت آزاد کردن آن و در این مدت رعایت تمام حقوق او را قبول کرد. یعنی فقه اسلام اصلاً فقه عتق یعنی آزادسازی بردگان است. فقه رقع یعنی تلاش در جهت برده‌سازی نیست. خب معلوم است که چه کسانی دشمن این شعار آزادی و عدالت هستند. الان هم در دنیا قطب سرمایه‌داری دشمن آن هستند. آمریکا و صهیونیست‌ها و انگلیس‌ها و فرانسوی‌ها و این‌هایی که دویست سال است که دنیا را غارت می‌کنند، مخالف آن هستند. همین‌ها هستند. 5 به علاوه‌ی 1 همین تیپ‌ها هستند. اصلاً بحث دنیا و آشتی با جهان نیست. این‌جا برای بعضی‌ها آشتی با جهان‌خواران مطرح است و نه آشتی با جهان. جهان همین ملت‌های بیچاره هستند. دولت‌های بدبخت دیگر تحت ظلم و وابسته هستند. جهان‌خواران سه، چهار حکومت هستند که تمام این جنگ‌های دویست سال اخیر زیر سر همین‌ها است. آمریکا بوده، قبلاً شوروی بوده، انگلیس و فرانسه و آلمان و همین‌ها هستند. اصلاً شما یک جنگ در این دویست سال پیدا کنید که همین‌هایی که در شورای امنیت هستند این جنگ‌ها را به راه نینداخته باشند. همین الان هم هر چه جنگ است زیر سر این‌ها است. اسلحه‌ها و بمب اتم و بمب میکروبی و بمب شیمیایی و جنگ‌ها و دعواها همه زیر سر همین‌ها است. دیروز در خبرها آمد و یک چیزی اتفاقی لو رفت. البته معلوم هم بود. در همین یمن میلیاردها پول را ارتش و وزارت دفاع انگلیس صرف می‌کند و اصلاً خود نظامی‌ها و ارتش انگلیس و اسرائیل و فرانسه و آمریکا در بمباران مردم یمن حضور مستقیم در جبهه دارند. خلبان‌ها‌ی آن‌ها حضور مستقیم دارند. پول و اسلحه می‌دهند و اصلاً می‌جنگند. عربستان که ارتشی ندارد. خود این‌ها هستند. بعد می‌گویند چرا آرامکو را زدید. خون این همه بچه‌های یمنی ارزش ندارد ولی هر قطره از نفت مهم است. آن‌ها بشکه بشکه خون بریزند مهم نیست. نمی‌دانم دیدید یک مادری که بچه‌اش گرسنه بود و سینه‌ی او هم از گشنگی شیر نداشت و این بچه داشت می‌مرد، بچه را آورد داخل درمانگاه و گفتند این می‌میرد و نمی‌توان کاری کرد. این مادر انگشت خود را تیغ زده بود و در حالی که خون می‌آمد داخل دهان این بچه گذاشته بود که او به جای شیر خون بمکد و چند ساعت دیگر زنده بماند. این‌ها همین هستند. نظام‌های پولی و بانکی و دلارها و نفت و طلا و رسانه و ارتش و حزب و ماهواره‌ها و کمپانی‌های سینما و هنر و افکار عمومی همه در دست همین‌ها است. این‌ها جنگ به راه می‌اندازند و تحمیل می‌کنند. هر وقت به نفع آن‌ها نباشد هم صلح تحمیل می‌کنند. اسلحه می‌فروشند. مواد مخدر را در دنیا این‌ها قاچاق می‌کنند. می‌دانید که الان بزرگ‌ترین انتقال مواد مخدر در همین افغانستان که بزرگ‌ترین تولید کننده تریاک و هروئین جهان است زیر دست آمریکایی‌ها و انگلیس‌ها است؟ بزرگ‌ترین قاچاق در دست ارتش آمریکا و انگلیس و ناتو است. مرکز صنعت سکس و پورنو که پر درآمدترین صنعت در دنیا هست باز در آمریکاست. بدن زنان را برهنه به مردان بفروشند. مرکز بچه‌فروشی، زن‌فروشی، کسب فحشا باز آمریکا و صهیونیست‌ها هستند. بزرگ‌ترین منبع پول یکی مواد مخدر است، یکی سکس و پورنو است و یکی هم اسلحه‌های کشتار جمعی و جنگ است. مرکز هر سه‌ی این‌ها آمریکاست. این‌ها پول خود را با کشاورزی و صنعت و علم به دست نمی‌آورند، بلکه با همین سه مورد به دست می‌آورند. بزرگ‌ترین نظام بانکی جهان هم در دست این‌هاست. چطور بانک‌ها را کنترل می‌کنند؟ تحریم می‌کنند. می‌بینید چطور تحریم می‌کنند. یکی یکی بانک‌ها را در کشورهای کوچک هدف می‌گیرند و می‌گویند اگر با ایران معامله کنید، اگر فلان کنید پدر شما را در می‌آوریم. و الا چطور توانستند تحریم کنند؟ این‌هایی که می‌گویند سرمایه‌داری جهانی اتاق فرمان ندارد، اگر اتاق فرمان نداشت، اگر شبکه‌ی واقعی جهانی ندارند چطور ما را تحریم کردند؟ نشان می‌دهد این‌ها تقریباً به بانک‌های جهان مسلط هستند. یا می‌توانند مسلط باشند و تهدید کنند. این همه از برد برد و برجام گفتند و انتهای اقتصاد برجامی هم این شد. اقتصاد مقاومتی که نبود، اقتصاد برجامی بود. به امید آن‌ها بود. گفتند آقای جان کری قول داده، امضای او تضمین است، گفتند آقا به خدا او آدم خوبی است و این فلان است. اروپا خوب است و آمریکا بد است. آمریکا خوب است و ترامپ بد است. ترامپ خوب است و دور و اطرافی‌های او بد هستند. دموکرات‌ها خوب هستند و جمهوری‌خواه‌ها بد هستند.  نه آقا، همه مثل هم بودند. آن اروپا بود، آن دموکرات بود و آن هم جمهوری‌خواه بود. این هم انتهای راه است. الان گفتید میلیاردها پول نفتی ما آمد و هیچ کدام هم نیامد. گفتید معاملات ما آزاد شد و تحریم‌ها ترک خورد. من نمی‌خواهم کسی را به خیانت و آلودگی متهم کنم. من می‌خواهم حداقل آن را بگویم. می‌خواهم خوش‌بینانه‌ترین وجه آن را بگویم. شما غرب را نمی‌شناسید. نشان دادید دیپلماسی را نمی‌شناسید. نشان دادید آمریکا و سرمایه‌داری را نمی‌شناسید. نشان دادید شاتر نانوایی سر کوچه‌ی ما از شما بیشتر دیپلماسی و غرب را می‌شناسد. چون من یادم هست چند سال پیش با یک پیرزنی بحث می‌کردند و این دو نفر بهتر فهمیده بودند. او همان‌طور که نان را در می‌آورد با این پیرزن این تحریم‌ها را تحلیل می‌کردند و می‌گفتند که آیا درست می‌شود یا نه. هر دوی آن‌ها درست‌تر فهمیدند. دیپلماسی واقع‌بینانه آن‌ها بود. حالا بعد از چند سال که این همه هزینه دادیم در انتها همان چیزی شد که از اول معلوم بود. مگر رهبری از اول نگفت که به این‌ها اعتماد و امیدی نیست؟ این‌ها دروغ می‌گویند و زمانی که خر این‌ها از پل رد بشود به ریش شما می‌خندند. خب خندیدند دیگر. چطور بخندند؟ هر کاری آن‌ها گفتند و خواستند شد. هر کاری قرار بود به نفع ما باشد، نشد. ما به همه‌ی تعهدات خود بیشتر عمل کردیم و این‌ها به هیچ کدام آن‌ها عمل نکردند. نه آمریکا و نه اروپا، نه جمهوری‌خواه و نه دموکرات عمل نکردند. این محصول اعتماد به غرب است. من یک چیزی به شما بگویم. همین تسلطی که الان می‌بینید در آن زمان بود. آن زمان بنی‌امیه و صهیونیست‌های آن موقع کل نظام پولی و ارتباطات و رسانه‌ها و تبلیغات را به همین شکل کنترل می‌کردند. این که امام حسین(ع) فرمود دیگر جز با ریختن خون من این‌ها افشا نمی‌شوند و فقط سر من باید بالای نیزه برود تا جامعه و وجدان جامعه تکان بخورد برای همین بود. همه خفه و ساکت بودند. به مسئله‌ی نظام بانکی هم توجه کنید. فسادهایی که در این چند سال شد، هزار میلیارد و از این قبیل کجا اتفاق افتاد؟ در چند بانک بود. درست است؟ پول همین‌ها را کجا مصرف کردند؟ علیه ملت و علیه انقلاب مصرف کردند. حتی بعضی از این پول‌ها را بردند و با آن فیلم ضد انقلاب ساختند. به شبکه‌های ماهواره‌ای دادند. چند نمونه از آن لو رفت. البته یک اقلیتی بود. چهار نفر آدم فاسد و نفوذی بودند ولی نظام بانکی را در کشور ما زیر سوال بردند. اصلاً بانک است و اعتبارش. بانک یعنی اعتبار، بانک یعنی اعتماد. دشمن غیر از سوء استفاده‌ها این اعتبار و اعتماد را هدف گرفت. اول انقلاب همین شهید بهشتی و امثال این‌ها که مواضع جمهوری اسلامی را می‌نوشتند که بعداً این‌ها در قانون اساسی هم آمد و مسئله‌ی بانک را مطرح کرد. شما ببینید که هم عملی بود و هم مشروع و قانونی بود. می‌گوید بانک به معنی جذب پس‌انداز و مدیریت پول در کشور است. این را بخوانم و عرضم را ختم کنم. می‌گوید بانک در نظام اقتصادی ما یک نهادی است که صرفاً خدمات در گردش سریع و قابل اعتماد پول را عرضه کند. هزینه‌ی آن از طریق دریافت کار خودش تأمین بشود بدون این‌که ریالی برای سود سرمایه لحاظ بکند. این‌ها شعارهای انقلاب اسلامی در اول پیروزی ما بوده است. این‌ها مبنای قانون اساسی و انقلاب بود. دیدگاه حزب‌الله این بوده است. کارفرما باید واقعاً فقط کارمزد بگیرد و نه بهره، اما به نام کامزد و به نام سود تضمین شده برای تحکیم یک نظام منحط اقتصاد ربوی و سرمایه‌داری غربی ممنوع است. جذب پس‌انداز در بانک اسلامی بر اساس تقویت عشق به کمک به دیگران و پاداش معنوی قرض‌الحسنه به افراد برای نیازهای جاری یا تهیه‌ی مسکن یا این‌که به صاحبان کار سرمایه بدهند صورت بگیرد در صورتی که در اصل 43 قانون اساسی آمده است. یا شرکت در سرمایه‌گذاری تولیدی و امثال این‌ها داشته باشد. اسلامی کردن بانک‌ها به این معنا بود و هست که پول‌های زیادی در دست مردم است و برای ذخیره‌سازی و تمرکز این‌ها باید فکری می‌شد و بشود. هر دولتی مبالغی اسکناس منتشر می‌کند و بین مردم پخش می‌شود. مقدار زیادی پول دست مردم هست و در برابر آن‌ها اسکناس وجود ندارد ولی اعتبار وجود دارد. اعتبار از طرف دولت وجود دارد. خیلی از مردم پول‌های زیادی دارند که نمی‌دانند با این پول باید چه کار کنند. اندوخته‌های کوچک را نه می‌شود و نه به مصلحت است که یک مرتبه یک جا بدون مدیریت و حساب و کتاب سرمایه‌گذاری کنند. این‌ها باید در یک جایی مدیریت بشود. بانک اسلامی برای یک چنین چیزی تعریف شد که بر خلاف بانک سرمایه‌داری غرب بود. یک وقت‌هایی پول‌های کلانی است که در مکان مناسب سرمایه‌گذاری بشود و با گذشت زمان این کار ممکن است. مثلاً یک کسی یک چیزی را فروخته و مدتی طول می‌کشد تا بتواند پروانه و ماشین‌آلات بگیرد و کارخانه بزند. بخش اعظم این پول می‌تواند در بانک‌ها اندوخته بشود. کاسب و کارگر و کارمند نمی‌تواند همه‌ی پولی که پس‌انداز می‌کند را درست خرج کند که ضرر هم نکند. یک موسسه‌ی حکومتی عادل عاقل امین کارآمد باعرضه‌ای باید تعریف بشود که این پول‌های مردم را درست جمع کند و مدیریت کند تا این پول نه نفله بشود و نه به ضرر اقتصاد جامعه به کار برده بشود. صرف قاچاق و واردات و تجملات و خریدن ارز و طلا و زمین و این چیزها نشود و راکد نشود. بانک برای این است که این پول درست مدیریت بشود و امینانه در مسیر تولید و تجارت سالم به کار بیفتد. حالا بعداً چه شد؟ ببینید آن چیزی که در قانون آمد اسلامی بود. ولی در همه جا درست عمل نشد. یکی از جاهایی که انقلاب اسلامی از آن ضربه می‌خورد و اگر درست نشود ضربات سنگین‌تری خواهیم خورد همین مسئله و بحث مدیریت پول است. قبلاً بانک‌ها نبودند و مردم پول‌های خود را به امانت پیش اشخاص معتمد می‌گذاشتند و آن‌ها هم بدون این‌که سود و بهره‌ای بدهند اجازه داشتند از این پول کاسبی کنند و معمولاً هم این‌ها ثروتمند می‌شدند. فرع هم نمی‌دادند. نزول‌خورها می‌دادند ولی آن‌هایی که مسلمان بودند نمی‌دادند و این پول را برمی‌گرداندند. مگر این که بگوید یک مشارکتی کن و این کار را بکن و اگر سودی داشت به من هم بده و اگر هم ضرر داشت شریک هستیم. آن شخص هم می‌توانست بگوید من ضامن ضرر هستم و تو در ضرر شریک نباش. این هم اشکالی نداشت و این هم ربا نبود. اگر بانک‌ها دولتی بودند و دولت طرف دیگر معامله با مشتری است، اگر خصوصی بودند دولت به نمایندگی از طرف آن بانک مرکزی ضامن بانک‌های خصوصی می‌شد منتها بانک‌های خصوصی را باید مدیریت بکند نه این که رها کند تا مثل گرگ به جان گله بیفتند و هر کس هر کاری که دلش می‌خواهد را انجام بدهد. این‌ها حرف‌هایی بوده که اول انقلاب اسلامی گفته شده است. سوال ما این است که این‌ها چقدر پیگیری شد؟ این که در بانک‌ها پرچم سیاه برای عزای امام حسین(ع) بگذارند ولی مراقب این نظام پولی و بانکی نباشد چیست؟ حواس ما باشد که همین نظام کربلا را درست کرد. این نوع بحث‌ها بود. با پول همین کارها را کردند. چند روز پیش دیدید که یک خانمی که این‌جا چادری بود و حجاب داشت و بعد به خارج و غرب رفته و بی‌حجاب و لخت عکسش را انداخته است. از طریق یکی از شعبات یکی از همین بانک‌ها میلیاردها پول به جیب زدند و بعد بعضی از همین‌ها رفتند و همین پول را در شبکه‌ی بی.بی.سی و وی.او.ای کمک می‌کنند که علیه حجاب برنامه می‌ریزند و می‌گویند حجاب خود را بردارید. یا در شبکه‌ی من و تو که برای بهایی‌ها است کمک می‌کنند. بخشی از پول اختلاس شده‌ی از یک بانک به آن‌جا رفته و به شبکه‌های آن‌ها کمک می‌کند. این تازه بخشی است که لو رفته است. این یکی، دو موردی است که لو رفته است. این‌ها مسائل خیلی مهمی است. کار بانک سرمایه‌گذاری است که هم منافع جامعه را تأمین بکند و هم سود معقول عادلانه به عنوان جایزه ولی بدون قید این که جایزه چقدر باشد برای صاحبان پول در نظر بگیرد. این دیگر قرض‌الحسنه نیست. یکی بخشی هم نظام قرض‌الحسنه است که هر کس هر وقت بخواهد بتواند پولش را پس بگیرد ولی در آن فاصله یک نظام تشکیلاتی عمل کند و پول مطمئن باشد و بتواند فقط یک مبلغ عادلانه‌ی حساب‌شده‌ی کارشناسی شده به عنوان کارمزد بگیرد. نه این‌که به اسم کامزد سود پول بگیرند. این‌ها را باید مدیریت بکنند. یا این‌که کسانی که نمی‌توانند کار اقتصادی بکنند پولی را که در اختیار دولت یا بانک‌ها هست را بتوانند مدیریت بکنند و پروژه‌های بزرگ و بین‌المللی را انجام بدهند. بعضی از کارهای بزرگ اقتصادی که بخش خصوصی نمی‌تواند و دولت هم به تنهایی نمی‌تواند انجام بدهد. ما به یک مؤسسه‌ای نیاز داریم که اسم آن را بانک می‌گذاریم ولی ماهیت آن جدا از بانک‌های غربی و سرمایه‌داری است. کار آن‌ها بر ربا استوار است. محتوا و ارزش‌های خاص خودش را دارد. بانک از دید ما سازمانی است که پول‌های راکد جامعه را جمع‌آوری کند، متمرکز کند، بخشی از آن به شکل قرض‌الحسنه به طبقات نیازمند داده بشود، بخشی از آن به شکل سرمایه برای کارهای تولیدی به کسانی که می‌خواهند در صنعت و کشاورزی و غیره کار تولیدی بکنند داده بشود، بخشی از آن هم در اختیار سازمان‌هایی باشد که کارهای خدماتی و تجاری می‌کنند برای کنترل بازار داخلی و خارجی در جهت منافع مردم و نه بازار سیاه و قاچاق باشد. ما برای هر چند نوع این معاملات اشکال شرعی داریم و توجیه و توضیح شرعی داریم که هیچ ربطی هم به ربا ندارند. سود سرمایه هم در حد معقول تأمین می‌شود. گردش سرمایه و پول به طرز سالم هم در جامعه تقسیم می‌شود و بانک هم برشکست نمی‌شود. همه‌ی این‌ها را قبول کردند و گفتند و در قانون هم نوشتند و تا یک مدتی هم رعایت کردند. ولی بعد دیگر آن را رها کردند. اصلاً مثل این‌که کسی از کس دیگر سوال نکرد. نظارت و حساب‌کشی نکرد که چه کار می‌کنی؟ ما این مشکلات را در چند سال اخیر در بعضی از این بیمه‌ها داشتیم، در بعضی از بانک‌ها پیدا کردیم، در بعضی از وزارتخانه‌هایی که در پول غلت می‌زنند، مثل وزارت نفت، مثل پول‌های دلاری وزارت خارجه این مشکل را داشتیم و داریم. من خواستم این را عرض بکنم که حواس ما باشد در این عزاداری‌ها همه چیز خیانت به امام حسین(ع) به طور علنی و رسمی نیست. یک بخش مهمی از آن اتفاقاتی است که در لایه‌ی دوم و سوم می‌افتد که ظاهر آن نه سیاسی است، نه عبادی است و نه دینی است. بخش‌های مالی و مدیریت سیاسی و رسانه و بانک و پول و این حرف‌ها است. یک وقت من چهار، پنج نمونه به شما گفتم که چطور حکومت امام حسن(ع) را زمین زدند، چطور کوفه‌ی مجاهدین کوفه‌ی خائنین شد؟ بخشی از آن ترس بود. بخشی از آن فریب افکار عمومی و آخوندهای فاسد و حکومتی و درباری بودند ولی یک بخش مهمی از آن برای پول بود. این خطرها وجود دارد.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha